... | ||
دوکوهه قرارگاه سربازان امام خمینی(ره)...همان جا که لشکر آماده ی حرکت میشود ...جایی که پس از ده ها سال هنوز حسینیه اش پذیرای اشکهای جوانانی است که لبیک به امام زمانشان گفتند و سفر را ازدوکوهه آغاز میکنند...! اولین جایی که پس از حرکت از شهر خود به پریز برق میرسی ومیشود مقر شارژگوشیهای بی شارژ..اینجا توفیق اجباری است...گویا خاک اینجا آدم را وادار به عبادت میکند...! لبیک گفتیم و اولین غروب را در شرهانی بودیم...غروب شرهانی عجب خوش آب و هوا بود! وچه خوش آب و هواتر میشود وقتی پرچم گنبد مولایمان کنار دستمان باشد...گویا میداند دلمان هوای دیدن ایوان طلایش را کرده...میخواهد بگوید مولایمان هم منتظر است فقط کافی است بنده شوی تا راه برای زیارت مولایت باز شود...! وقتی پرچم سبز علی (ع) را در غروب شرهانی آغوش گرفته بودم و عطر بی نظیرش همه ی مشامم را پر کرده بود ...آه..چگونه وصف کنم که با لبیک به جانشین بر حق مولایم علی ع_ حضرت امام خامنه ای قدس_ جواب لبیکم را امام اولم میدهد و خوش آمد میگوید...! گلهای شرهانی شاهد این غروب زیبا بودند و باورزش باد رویشان را به عراق میکرند و سلام میداد مولایم علی ( ع) را و پسرش حسین (ع )وسلام میداد به شهدایی که همین جا به عشق حسین سر دادند و حسین (ع) سرشان را خریدار بود...! آفتاب غروب میکرد...آهسته آهسته آسمان شرهانی قرمز شده بود...آفتاب غروب میکردو گردی آفتاب شرهانی یادم می آورد روزهای اسارت زینب( س) را... و نیزه ...و لب قرآن خوان مولایم حسین (ع)...آه...خاک شرهانی برایم روضه میخواند و خورشید و آسمان شرهانی عزاداری میکرد...!
شهید آوینی میگفت نخواهی فهمید راز خون را مگر...خدایا توفیق فهم راز خون را به ما عطا بفرما...! تمامی عکسها توسط نانوا نانوانوشت5 [ سه شنبه 90/12/23 ] [ 8:37 عصر ] [ نانوا ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |